درددل نویسنده
سروش نیک پنداران کیان
نوشته هایی از احساس یک ایرانی

دوستان گرامی پیش از هر چیز از شما پوزش می خواهم، که می خواهم شمارا ناراحت کنم ولی حرفهای است که همه باید بشنویم.

سه روز پیش پشت میزم در محل کار نشسته بودم و سرگرم انجام کارهای اداری، که  خانم میانسالی وارد اتاق شد، حالش زیاد خوب نبود با مشقت نفس می کشیدو هر بار که نفس می کشید"یا خدا"می گفت.

از او علت مراجعه اش را پرسیدم ، گفت که مدتهاست مشکل تنفسی دارم ، سالها پیش شوهرم رااز دست دادم و5دختر یتیمش را خودم با بدبختی تمام بزرگ کردم ، الان دیگر جسمم از پس بیماریم بر نمی آید ، چه برسد به اینکه بخواهم خرج معیشت بچه ها را هم تامین کنم.فردی آبرو دارم و دخترانم نمی دانند که مجبورم برای تامین مایحتاج شان از دیگران کمک بخواهم.وقتی داروهایم تمام می شود مرگ رو احساس می کنم و تنها امید زنده ماندنم حضور دخترانم است که بعد ازمن دیگر کسی رو ندارن، بیشتر مواقع در خانه نان خالی هم نداریم اما دخترانم برای اینکه من ناراحت نباشم مرا دلداری می دهند.گهگاهی به این اداره می آیم و از آقای دکتر "ش"که خدا خیرش دهد درخواست کمک می کنم ایشان هم داروهای مرا  رایگان تامین می کند .نمی دانم از که باید کمک بخواهم و نمی دانم تا کی می توانم از دخترانم این را پنهان کنم....

شرح حال آن زن را می شنیدم و صدای نفسهایی که خدا را به محیط اتاق می کشاند، من آن لحظه خدا را احساس کردم خدایی که همیشه در وجودماست اما سراغ آن را در مکه ی عربستان می جوییم،خدایی که وقتی اسمش را می آوریم فقط می خواهیم یادی از او باشد اما نمی خواهیم واقعا باشد، خدایی که واقعا نمی خواهیم کنارمان باشد که مبادا شاهد بی تفاوتی هایمان باشد، خدایی که فقط برای تظاهر وریا اسمش را می آوریم و نمی دانیم با این کار خشم او را بیشتر می کنیم ، خدایی که وقتی ظالم را درحین ظلم می بینیم او را واسطه قرار می دهیم اما نمی خواهیم خودمان کاری کنیم و خدایی که....

خدایی که خیلی از آنچه فکرش را می کنیم به مانزدیکتر است او درون ماست، اما ما پولی را که با ستمگری از فقیر گرفته ایم را در عربستان خرج می کنیم تا او را آنجا بیابیم ، خدایی که فکر می کنیم باید حق فقیران را به زور یا نیرنگ پایمال کنیم تا در سرزمین عربستان ما را ببخشدو همیشه یادمان می رود که او اینجاست حتی اگر ما نخواهیم که باشد! اگر احساسش نمی کنید به محله های فقیر نشین شهرتان بروید ، راهی دور نیست اگر بروجرد هستید به منطقه محمودآباد، ابراهیم آباد، قانی ، روستاهای اطراف و ...بروید ،اگر شهرستان ازنا هستید به محله اصغرآباد بروید، اگر جنوب لرستان هسید به شهر معمولان بروید به روستای دروغ زناب بروید که در نزدیکی آن چشمه های زیادی است و رود کشکان جاریست اما با تانکرهای حمل آب از پلدختر از فاصله 80کیلومتر آب را به این مردم فقیرمی فروشند.

به ایلام بروید ، به کرمانشاه بروید ، به خوزستان روستاهای اطراف اهواز بروید، به سیستان و بلوچستان بروید که اگه راهتون به اونجا بیفته و زندگی مردم رو ببینید اگه سنگدلترین آدم هم باشید به گریه می افتید...

(امام صادق می فرماید:هرگاه فقیری را دیدید و از فقرش ناراحت شدید بدانید نور ایمان در وجودتان است)

«آیا کسانی که هزاران میلیارد تومان حق این فقیران را چپاول می کنندبین مازندگی کرده ند ،آیا هرگز فقر را احساس کرده اند ، آیا زمان انتخابات که به این مردم زجر کشیده برای یک رای التماس می کنند و با سو استفاده از باور پاک این مردم قسم قران را پیش می کشند، بعد از انتخابات هم با مردم بودند؟؟؟؟!!!!! 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:, توسط eli |